ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت
یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت
ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد
ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی
یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی
ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد
ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود
ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !
نظرات شما عزیزان:
mehran 
ساعت10:24---29 دی 1391
غریبه اشنا 
ساعت21:13---29 آذر 1391
سلام عزیزم
وب قشنگی داری خوشحال میشم به منم سربزنی
ونظرتوراجبه وبم بگی
baluch.girl.LXB.ir
ARASH 
ساعت13:26---29 آذر 1391
سلام دوست عزيز.ميخوام دعوتت كنم به چت روممون.چند روزه تازه شروع كرديم دوس دارم از اولين كاربرانش باشي.منتظرت هستما.اميدوارم دعوتم رو رد نكني.منتظرم.فعلا...
|